داستان کوتاه حقیقتی پنهان
در اتاقو قفل کرد
پرده پنجره اتاق رو کشید
نشست روی صندلی
سیگار نیمه کشیده شو برداشت و پک عمیقی بهش زد
تاریکی و دود بود که در هم می آمیخت
و مرد , با چشم های نیمه باز و سرخ ,
به این هم آغوشی رخوتناک , نگاه می کرد
دود سفید و تنبل سیگار , مواج و ملایم , در آغوش تاریکی فرو می رفت و محو میشد
انگار تاریکی , دود رو می بلعید و اونو درون خودش , خفه می کرد
مرد از تماشای این هماغوشی بی رحمانه , سرگیجه گرفت و به سرفه افتاد
....
بقیه در ادامه مطلب
زیبایی ها را چشم می بیند و مهربانی ها را دل!
چشم فراموش می کند اما دل هرگز!
پس بدان تا زمانی که دل زنده است فراموش نخواهی شد!!
عجب آدمیم من !!
امروز که از خواب بیدار شدم از خودم پرسیدم :
زندگی چه می گوید ؟
جواب را در اتاقم پیدا کردم
سقف گفت : اهداف بلند داشته باش!
پنجره گفت : دنیا را بنگر!
ساعت گفت : هر ثانیه با ارزش است!
آیینه گفت : قبل از هر کاری به بازتاب آن بیاندیش!
تقویم گفت : به روز باش!
در گفت : در راه هدف هایت سختی ها را هل بده و کنار بزن!
زمین گفت : با فروتنی نیایش کن!
و در آخر،تخت خواب گفت : ولش کن بابا بگیر بخواب !!!!!!!!!!!!!
بندگی
به خدا گفتم::«بیا جهان رو قسمت کنیم،
آسمون مال من ابراش مال تو،
دریا مال من موجاش مال تو،
ماه مال من خورشید مال تو...»
خدا خندید و گفت::«بندگی کن همه دنیا مال تو...من هم مال تو...»
بعضی وقتا...
بعضی وقتا هس که دوس داری کنارت باشه...
محکم بغلت کنه...
بذاره اشک بریزی و راحت شی...
بعد آروم تو گوشت بگه :
دیووونه من باهاتم..................... .
کوچه
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق؟ ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شب های دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
شعر از "فریدون مشیری"
قضنفر جان سلام! ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این گضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند، آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند. وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادث خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی ۱۰ کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم ۱۰ کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم.. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجا به همون آدرس قبلی بیان. آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد. اولیش ۴ روز طول کشید ،دومیش ۳ روز . ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید گضنفر جان،آن کت شلوار نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم. آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد. ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توی کارتن مقوایی برایت فرستادم. پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز ۸۰۰، ۹۰۰ نفر آدم زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره سر کار تو بهشت زهرا، چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه و شب میاد خونه. ببخشید معطل شدی. جعفر جان کفاش رفته بود دستشویی حالا برگشت. دیروز خواهرت فاطی را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مایو یه تیکه بپوشن. این دختره هم که فقط یه مایو بیشتر نداره،اون هم دوتیکه است.. بهش گفتم ننه من که عقلم به جایی قد نمیده. خودت تصمیم بگیر که کدوم تیکه رو نپوشی. اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نمیدونم بچه اش دختره یا پسره . فهمیدم بهت خبر میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی. راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود که بدنش را به آب دریا بندازن. حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد!شرمنده. همین دیگه … خبر جدیدی نیست. قربانت .. مادرت. راستی:گضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم، ولی وقتی یادم افتاد که دیگه خیلی دیر شده بود و این نامه را برایت پست کرده بودم !!!
1-تو خیابون خیلی با احترام از یه دختر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلو چشماش از یکی دیگه بپرسید!
2-پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه دختر بود قبل از سبز شدن چراغ دستتون رو بزارید رو بوق!
3-تو اتوبان جلو ماشین یه دختر خانوم با سرعت 50 حرکت کنید!
*********************************
جمله پر کاربرد ایرانی!(آخر خنده)
هی گوسفند چه خبرته؟؟؟
گوسفند در اصل به موجودی پشمالو و بی نزاکت گفته میشود که اندک زمانی است پایش را در شهر گذارده(همون دهاتی) ولی ما امروز به رانندگانی که چراغ قرمز را رد میکنند"رانندگانی که به محض سبز شدن چراغ و جهت یاد آوری خاطره حنابندان مادر بزرگشان بوق های ممتد میزنند"عابرانی که از وسط اتوبان رد میشوند و یا صف اتوبوس را رعایت نمیکنند"بازی کنان تیم ملی فوتبال که وقتی موقعیتی را خراب میکنند و کسانی که موقع راه رفتن پای دیگران را لگد میکنند میگوییم:
هی گوسفند! چیکار میکنی؟؟؟
********************************
دلایل محکم افتخار مرد به خود!!!
1-همیشه از نام خوانوادگی شما استفاده میشود!
2-مدت زمان مکالمه شما حداکثر سی ثانیه است!
3-برای یک مسافرت 1 هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید!
4-در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز میکنید!
5-جنسیت شما در موقع مصاحبه استخدام مطرح نیست!
********************************
توصیه دوستانه یک آدم افسرده!
1-مدرسه رفتن بی فایدست چون اگه باهوش باشی معلم وقت تورو تلف میکنه اگه خنگ باشی تو وقت معلمو!
2-دونبال پول دویدن بی فایدست چون اگه بهش نرسی از بقیه بدت میاد اگه بهش برسی بقیه از تو!
3-عاشق شدن بی فایدست چون یا تو دل اونو میشکنی یا اون دل تورو یا دنیا دل هر دوتونو!
4-ازدواج کردن بی فایدست چون قبل از 30 سالگی زوده بعد از 30 سالگی دیر!
5-بچه دار شدن بی فایدست چون یا خوب از آب در میاد که از دست بقیه در عذابه یا بد از آب در میاد که بقیه در عذابن!
********************************
چت خنده دار دختر با پسر!
دختر:سلام خواهش میکنم!asl plz?
پسر:تهران/وحید/26
دختر:تهران/نازنین/22
پسر:چه اسمه قشنگی! اسم مادربزرگه منم نازنینه!
دختر:مرسی! شما مجردین؟
پسر:بله شما چی؟ ازدواج کردین؟
دختر: ن منم مجردم! راستی تحصیلاتتون چیه؟...
دوباره ...
( از فاطمه ....)
داستان کوتاه خنده تلخ سرنوشت
نفس عمیق کشیدم و دسته گل رو با لطیف ترین حالتی که می شد توی دستام نگه داشتم
هنوز یه ربع به اومدنش مونده بود
نمی دونستم چرا اینقدر هیجان زده ام
به همه لبخند می زدم
آدمای دور و بر در حالی که لبخندمو با یه لبخند دیگه جواب می دادن درگوش هم پچ پچ می کردنو و دوباره می خندیدن
اصلا برام مهم نبود
من همتونو دوست دارم
همه چیز به نظرم قشنگ و دوست داشتنی بود
ادامه دارد
خــــــــــــدای من !
نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی …
میــــــــان این دو گمم !
هم خــــود را و هم تــــــو را آزار میدهم …
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی و
هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی …
آنقدر بــی تو تنهــــــا هستم که بی تو یعنی “هیــــچ” یعنی “پـــــوچ” !
خـــــــــدایا هیــــــــچ وقت رهـــایم نکن... !
پیری میگفت: اگه میخوای جوان بمونی
دردهای دلتو فقط به کسی بگو که دوسش داری و دوستت داره
خندیدم و گفتم: پس چراتو جوان نموندی؟
پیر لبخندتلخی زد وگفت:
دوستش داشتم
دوستم نداشت
اگــــــــــر روزی فرزندی داشته باشمـــــــــ، بیشتر از هر اسباب بازی دیگــــری..
برایش بادکـــــــــــنــــــــــــک می خرمــــــ !!!!
بازی با بادکنک خیلی چیزارو بهش یاد مــــیده....!!
بهش یاد میده باید بزرگ باشه .. اما سبک، تا بتونه بالا بره!
بهش یاد میده چــیزای دوست داشتنی میتونن توی یه لحظه،
حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن!!
پــــــــس نــــــــباید زیاد بهشون وابسته بشه!!
و مهم تر از همه:
بهش یاد میده وقتی چیزی رو دوست داره، نبایه اون قدر
بهش نزدیک بشه..
و بهش فشار بیاره تا راه نفس کشیدنشو ببنده!!
چــــــــــــــــون
ممکنه بـــــــرای همـــــیشه از دستش بده...........
چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..
یکی که بهش اعتماد داری ..
بهت اعتماد داره ..
از دلتنگی هاش برات میگه ..
از دلتنگی هات براش میگی ..
آروم میشه ..
آروم میشی ..
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..
این حس مثل قطره های باران پاکه ..!!