ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هر
وقت من یک کار خوب انجام میدم مامانم به من می گه بزرگ که شدی برات یک زن
خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را
به من داده است
حتمن
ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی
برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم
بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.در عزدواج
تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر
خاله مان خیلی به هم می خوریم.
از
لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر
ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می
شود.در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که
کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده.
مهم اشق است !اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.
مهریه
و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که
زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی
مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم
بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد.