دانلود باران

مهمترین درسی که از زندگی آموخته ام این بود که: هچکس شبیه حرفهایش نیست.....

دانلود باران

مهمترین درسی که از زندگی آموخته ام این بود که: هچکس شبیه حرفهایش نیست.....

موجودی به نام پول

پیرمرد جلوی خانه اش ناراحت نشسته بود   سلام کردم   جواب نداد  فکر کردم شاید با این حال که گوشهایش بزرگند ولی صدای مرا نشنیده    دو مرتبه سلام کردم   باز هم جواب نداد  کمی ناراحت شدم   با خودم گفتم بی خیالش  هنوز چند قدمی نرفته بودم که صدایی شنیدم   امیدوارشدم  سرم را بر گرداندم  دیدم پیرمرد  در حالی که یک هزار تومانی در دستش بود  داشت تا هفتاد جد یکی را سلام و صلوات می فرستاد

دو نگاه خیره به سقف

هر دو تا شون کنار هم خوابیده بودند  اولی گفت : اگر به جای این چرت و پرتا که چاپ کردیم یه بقالی باز می کردیم خوب بود لااقل بعد از این همه عمر سه ماه تو این سرما یخ نمی زدیم

دومی گفت: ای سقه سیا آخرش به درد یه جایی خوردیا فکرکنم برق رفت

اون یکی در جواب گفت: اینجوری بهتره یا یک کس و کاری وآسه مون پیدا میشه یا هم یه جوری گم و گورمون می کنن

بوی مطبوع یا نا مطبوع

سوار تاکسی بود’ دید کمی جلوتر جمعیت زیادی دارن با هم بگو مگو می کنند شیشه ماشین رو باز کرد’ بوی کله پاچه تا توی مغز استخوانش رخنه کرد .

یک مرتبه از خواب پرید صورتش کاملا ملتحب وعرق کرده بود ’ هنوز بوی کله پاچه را داشت احساس می کرد’ به هر زحمتی بود خودش رو به ویلچر رسوند می دونست که چیزی توی یخچال نیست ’خیلی وقت بود که یخچال طعم برق رو هم نچشیده بود .

دستاش رو با قدرت به چرخای ویلچر می زد تا خودش رو به در خونه رسوند در رو باز کرد دیگه واسش اصلا مهم نبود که در خونه رو قفل کنه یا نه به خاطر اینکه چیزی  توی اون خونه که اسم متروکه هم واسش حیف بود نبود .

وارد کوچه که شد منتظر بود که مرد کله پاچه فروش بیاد سراغش و یه مشت فحش و خفت بارش کنه’ از ترس سرش رو پایین انداخته بود و به خودش فحش می داد’ خیلی وقت بود که کیسه هاش رنگ پول هم ندیده بودند .

جلو کله پاچه فروشی که رسید دید که در مغازه بسته است’ خیالش راحت شد ولی ناراحت بود’ با اینکه این همه بده کاری بالا آورده بود  دوست داشت یه عالمه کتک و فحش و بد و بیرا از مرد کله پاچه فروش تحمل کنه ولی اگه یه بار دیگه هم که شده یه دست کله پاچه مفصل با خیال راحت بدون اینکه به جایی فکر کنه بخوره .

اینبار با قدرت بیشتری به چرخای ویلچر ضربه وارد می کرد ’ انگار هیچ وقت با این شدت به چرخای ویلچرش ضربه نزده بود .

هنوز نیم ساعتی بیشتر نگذشته بود ’ کمی آنطرفتر جمعیت زیادی با هم بگو مگو می کردند’ ودر بین آنها  یک ویلچر در حال سوختن بود ومردی که جزغاله شده بود ’ باد خاکسترش را با خود می برد .

بوی کله پاچه تا مغز استخوان آدم رخنه می کرد .

سنگسار


بینیش انگار شکسته بود و خون زیادی از روی لبها و چانه هایش به روی زمین می ریخت  , زخم عمیقی قسمتی از صورتش را پوشانده بود ,اطراف چشمش حسابی  ورم کرده وخون آلود بود , به سختی می شد مردمک چشمانش را دید , مرد  سعی کرد صورتش را جلوتر ببرد تا بلکه بهتر بتواند مردمک چشمانش را ببیند ,چند لحظه ای خیره شد ,احساس کرد چند نفر از رو برو سنگ پرتاب می کنند و شاید باخنده هم حرفی را تکرار می کردند , بغض گلوی مرد را می فشرد  و خواست تا صورتش را نوازش کند , همینطور که دستانش را به طرف صورت زن می برد, پیش گوشش صدایی  شنید

ببخشید ... ببخشید آقا به تابلوها دست نزنید .

داستان کوتاه خنده دار ((پیوند مغز )

پشت درب اطاق عمل نگرانی موج میزد. بالاخره دکتر وارد شد، با نگاهی خسته، ناراحت و جدی …

پزشک جراح در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه.این عمل، کاملا در مرحله أزمایش، ریسکی و خطرناکه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره بیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هزینه مغز رو خودتون باید پرداخت کنین.”

اعضاء خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردند. بعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید :”خب، قیمت یه مغز چنده؟”

دکتر بلافاصله جواب داد :”۵۰۰۰$ برای مغز یک زن و ۲۰۰$ برای مغز یک مرد.” موقعیت ناجوری بود، خانمهای داخل اتاق سعی می کردند نخندند و نگاهشون با آقایان داخل اتاق تلاقی نکنه، بعضی ها هم با خودشون پوزخند می زدند !

بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که :چرا مغز خانمها گرونتره؟”

دکتر خیلی ارام جواب داد : اخه مغز اقایون کار کرده است و دست دومه ولی مغز خانوما کار نکرده است و بخاطر همین گرونه .

نظر فراموش نشه البته خانوم ها به دل نگیرن

3 داستان جالب و خنده دار کوتاه

www.parsnaz.ir - 3 داستان جالب و خنده دار کوتاه

تبلیـــــغ کوکاکولا / مصاحبه شغلی / میدونی من کیم؟!

تبلیغ کوکاکولا

یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت .

دوستی از وی پرسید: «چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟»

وی جواب داد: «هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:

پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیان بیهوش افتاده بود.

پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد.

پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد.

پوستر ها را در همه جا چسباندم.»

دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به کار آمد؟»

وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم،  سپس دوم و بعد اول را دیدند.!!!!

***

مصاحبه شغلی

در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: «و برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»

مهندس گفت: حدود ۷۵۰۰۰ دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.

مدیر منابع انسانی گفت: خب، نظر شما درباره ۵ هفته تعطیلی، ۱۴ روز تعطیلی با حقوق، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالای در اختیار چیست؟

مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می کنید؟!»

مدیر منابع انسانی گفت: بله، اما اول تو شروع کردی !!!

***

میدونی من کیم؟!

مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد:

«یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»

صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»

کارمند تازه وارد گفت: «نه»

صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»

مدیر اجرایی گفت: «نه»

کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!!
 

داستان کوتاه حقیقتی پنهان

داستان کوتاه حقیقتی پنهان

در اتاقو قفل کرد
پرده پنجره اتاق رو کشید 
نشست روی صندلی 
سیگار نیمه کشیده شو برداشت و پک عمیقی بهش زد 
تاریکی و دود بود که در هم می آمیخت 
و مرد , با چشم های نیمه باز و سرخ , 
به این هم آغوشی رخوتناک , نگاه می کرد 
دود سفید و تنبل سیگار , مواج و ملایم , در آغوش تاریکی فرو می رفت و محو میشد 
انگار تاریکی , دود رو می بلعید و اونو درون خودش , خفه می کرد 
مرد از تماشای این هماغوشی بی رحمانه , سرگیجه گرفت و به سرفه افتاد 
....
روزهای اول گل سرخ بود و چشم ها 
لرزش خفیف لب ها بود و نگاه های پر از ترانه 
شنیدن بود و تپیدن 
عشق بود و رعشه های خفیف و گرم زیر پوستی 
روزهایی که همه چیز معنای خاصی داشت و سلام ها مثل قهوه داغ ,
در یک بعد از ظهر سرد زمستان , حسابی , می چسبید 
تعریف مرد , از عشق , دوست داشتنی فرا تز از مرزهای منطق بود و زن ,
عشق را به ایثار دل , تفسیر می کرد
مرد , که هیچگاه عاشق نشده بود ,
از گرمای با او بودن , 
لذت می برد .
و حس می کرد چیزی در درونش متحول می شود 
و زن , مدام لبخند می زد ,
و گاهی چشم هایش از هیجان , مرطوب میشد و دستهایش مرتعش از لمس با هم بودن ,
دستهای مرد را در آغوش میکشید 
روزهای اول , همیشه زیباست .
مثل روز اول خریدن یک کفش چرم براق 
مثل روز اول مدرسه 
مثل روز تولد 
هر تماسی , پر بود از فدایت شوم ها و دوستت دارم ها و بی تو هرگز 
و هر نگاهی , لبریز بود از تمنا و خواستن و نیاز 
زن , مثل بهار شده بود .
پراز طراوت و تازگی و تبسم های پنهان همیشگی 
و مرد , شاد تر از تمام روزهای تنها بودنش , راست قامت و بی پروا 
روی این وسعت سفید , لکه ای هم اگر بود , محو بود و مبهم 
یا اگر خیلی هم بزرگ بود , 
به چشم هیچکدامشان , نمی آمد 
شعرهای عاشقانه بود و وعده های مخفیانه 
.....
روزهای خوب , زود می گذرد .
قانون " بودن " همین است 
روزهای خوب , عمرش , مثل عمر پروانه هاست 
کوتاه و زیبا 
و روزهای خوب , کم کم , تمام میشد .
مرد ؛ باز , آهسته , به زیر لب ترانه های غمگین می خواند 
و زن , تبسم های کنج لبش را , گم کرده بود 
تکرار و تکرار و تکرار 
شاید همین تکرار بود که همه چیز را فدای بودن خویش کرده بود 
و شاید هم , با هم بودن ها , بوی کهنگی و نم گرفته بود 
هر چه بود , مثل سرمایی سوزناک و خشک , به زیر پوست عشق , نفوذ کرده بود 
و شاید هم , اصلا , عشقی در کار نبود .
....
- من هیچوقت عاشق نمی شم .
هیچوقت ...
فکر کردی منم ازونام که به خاطر یکی , خودشو از روی ساختمون پرت میکنه ؟
فکر کردی اگه نباشی تب می کنم ؟
نه جونم ... اینطوریام نیس , دوستت دارم ولی خل و چل بازی بلد نیستم 
حالا دو روز مارو بی خبر میذاری و به تلفونامونم جواب نمیدی بی معرفت ؟
فکر کردی با این کارت , عشقتو توی دلم میکاری ؟
نه به خدا , این کارا همش از بی مرامیته .... حتما یادت رفته اون شباییکه تا صدامو نمیشنیدی خوابت نمی برد 
عیبی نداره ... میگذره ,
یه جورایی می سوزم , حتما کیف می کنی نه ؟
میسوزم از اینکه گفتم همدلمی ... نگو فقط همرام بودی ... دلت کجا بودو فقط شیطون میدونه ...
مرد میگفت و از پس دودهای مواج , روزهای گذشته را , جستجو می کرد 
و زن , همه چیز انگار , برایش خوابی بود کوتاه و سنگین :
- خودت چی ؟
خودت اگه یه هفته هم بری توی غار تنهاییت , هیچکی حق نداره صداش در بیاد 
حالا یه تلفنتو جواب ندادم شدم بدترین آدم دنیا 
خب چی داری برام بگی ؟ فکر نمی کنی همه چی خیلی بیخودی و تکراری شده ؟
خسته ام کردی , هیچ حس و حالی تو صدات نیست , انگار دارم با سنگ صحبت می کنم 
حرفامون جمله به جمله اش اونقدر تکراری شده که نگفته همه شو از برم 
نگفتم عاشقم باشو خودتو برام از رو ساختمونا پرت کن پایین 
فقط خواستم بفهمم بودن و نبودنم فرقی ام برات داره یا نه .... 
که تو هم خوب جوابمو دادی 
....
بوق ممتد .
مثل یک دیوار آجری بلند است .
تا آسمان 
انگار که دیوار, آسمان آبی را دو تا می کند 
بوق ممتد , یعنی رفتن , بدون خداحافظی 
یعنی , چیزی شبیه فحش های بد ....
...
مرد دست در جیب 
با قدی خمیده و چشمانی بی خواب 
قدم زدن را برای فراموش کردن , امتحان می کرد 
و زن , بی پروا , عشقی تازه می خواست 
اندام نحیفش , تحمل بار تنهایی را نداشت 
صدای تازه , گرمتر از صداهای تکراری و واژه های تکراریست 
عشق تازه , آدم را دوباره نو می کند 
انگار آدم برای ادامه زندگی اش , دوپینگ می کند 
عشق تازه , جسارت فراموشی خاطرات عشق کهنه را می طلبد و لگد زدن به تمام با هم بودن های قدیم 
مرد نمی توانست 
مردها گاهی خیلی سخت می شوند 
سخت و بیروح و لایه لایه
و مردی که واپس زده از عشقی نافرجام باشد ,
می شکند ,
ذوب می شود و اینبار به جای شیشه ,
سنگی می شود سخت تر از خارا 
....
آدم دلش تنگ می شود 
دل آدم هم که تنگ شود , نفسش میگیرد 
هوای گذشته ها را می خواهد 
حتی شده به یک نفس عمیق
یکسال گذشت 
تنهایی همراه مرد بود 
و زن , انگار دوباره , واپس زده عشقی چندین باره بود 
مرد , نه اینکه عاشق بوده باشد ... نه .... فقط از روی دلتنگی 
گوشی تلفن را بر می دارد و شماره ها را برای شنیدن , نوازش می کند :
- الو ...
صدای زن شکسته و خراشیده است 
انگار قبلش سیگار کشیده باشد .. آنطوری 
صدا , در عین غریبه گی اش , دل مرد را می لرزاند 
آن روزها چقدر خوب بود ها ... 
- الو ... بفرمایید 
مرد , دلش می خواهد نفس عمیق بکشد 
دلش می خواهد نفس حبس شده در سینه اش را با سلامی تازه , بدمد بیرون 
گاهی می شود در یک آن , همه چیزهای بد را فراموش کرد 
انگار که از همان اول نبوده 
مرد تصمیمش را گرفت که ناگهان از پس صدای زن , صدای مردی غریبه آمد 
صدای قلدر و خشن :
- الو .... د چرا حرف نمی زنی مزاحم .... 
قلب مرد انگار که , ایستاد 
گوشی را کوبید روی تلفن 
مردی غریبه ! ... رویا که رنگش می پرد می شود کابوس 
و مرد غریبه کابوس رویاهای دلتنگی مرد شد 
مرد , نحیف و قد خمیده 
در اتاقو قفل کرد
پرده پنجره اتاق رو کشید 
نشست روی صندلی 
سیگار نیمه کشیده شو برداشت و پک عمیقی بهش زد 
تاریکی و دود بود که در هم می آمیخت و مرد ,
با چشم های نیمه باز و سرخ , به این هم آغوشی رخوتناک , نگاه می کرد
....
زن , نشسته بود لبه تخت 
شکسته و بیروح
مرد غریبه لباس هایش را پوشید 
بوسه سرد مرد غریبه , شانه های لخت زن را آزرد 
- دوستت دارم 
صدای مرد غریبه , شبیه سائیدن ناخن به دیوار سیمانی بود 
زن خوب گوش سپرد 
نه ... این صدا هم تازگی نداشت 
این صدا هم تکراری بود .
زن , در جستجوی تازه تر شدن , 
اندازه تمامی دستمالهای کاغذی دنیا , چروکیده بود 
...
رسم است زیبایی ها را می نویسند و 
بعد ها افسانه می خوانندش 
و نسل به نسل , آدم ها با ولع 
تمام کلمه هایش را می خوانند و حفظ می کنند 
حقیقت را که بنویسی 
نه کسی می خواند 
نه کسی حفظش می کند 
حقیقت , آنقدر زشت است گاهی که آدم ها ترجیح می دهند در عمیق ترین نقطه قلبشان , به خاکش بسپارند 
تمام .


داستان کوتاه مجسمه و سنگ مرمر

داستان کوتاه مجسمه و سنگ مرمر

توی یه موزه معروف سنگ های مرمر کف پوش شده بود , مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دور و نزدیک واسه دیدنش به اونجا می اومدن .
و کسی نبود که اونو ببینه و لب به تحسین باز نکنه !
یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود ؛ با مجسمه شروع به حرف زدن کرد و گفت :
" این ؛ منصفانه نیست !
چرا همه پا روی من می ذارن تا تو رو تحسین کنن ؟!
مگه یادت نیست ؟!
ما هر دومون توی یه معدن بودیم , مگه نه ؟
این عادلانه نیست !
من خیلی شاکیم ! "
مجسمه لبخندی زد و آروم گفت :
" یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه , چقدر سرسختی و مقاومت کردی ؟ "
سنگ پاسخ داد :
" آره ؛ آخه ابزارش به من آسیب میرسوند . "
آخه گمون کردم می خواد آزارم بده .
آخه تحمل اون همه درد و رنج رو نداشتم . "
و مجسمه با همون آرامش و لبخند ملیح ادامه داد که :
" ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواد ازم چیز بی نظیری بسازه .
به طور حتم بناست به یه شاهکار تبدیل بشم .
به طور حتم در پی این رنج ؛ گنجی هست .
پس بهش گفتم :
" هرچی میخوای ضربه بزن ؛ بتراش و صیقل بده ! "
و درد کارهاش و لطمه هائی رو که ابزارش به من می زدن رو به جون خریدم .
و هر چی بیشتر می شدن ؛ بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر بشم !
پس امروز نمی تونی دیگران رو سرزنش کنی که چرا روی تو پا میذارن و بی توجه عبور می کنن
آره عزیز دلم ! رنج و سختی ها هدایای خالق مهربون هستیه به من و تو .
و ... یادمون باشه قراره اون قدر خوشگل بشیم که خودمون هم نمی تونیم از الان باور و تصور کنیم .
پس بیا ازین به بعد به هر مسئله و مشکلی سلام کنیم و بگیم : خوش اومدی و از خودمون بپرسیم :
" این بار اون لطیف بزرگ چه موهبت و هدیه ای برامون فرستاده ؟ "

داستان کوتاه ویولونیست در متروی تهران

داستان کوتاه ویولونیست در متروی تهران

یکی از صبح‌های سرد دی ماه سال1390 ، مردی در متروی تهران، ویولن می نواخت.
او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند.
بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
۴ دقیقه بعد: ویولونیست، نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
۱۰ دقیقه بعد: پسربچه سه‌ساله‌ای که در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می‌دید.
چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند.
۴۵ دقیقه بعد: نوازنده بی‌توقف می‌نواخت.
تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند.
بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند.
ویولینست، در مجموع 14500 تومان کاسب شد.
یک ساعت بعد: مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد.
هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.
بله. هیچ کس این نوازنده را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او «سَیّد محمّد شریفی» است، یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا.
او یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن‌اش که ۳۵ میلیون تومان می‌ارزید، نواخته بود.
تنها دو روز قبل، سَیّد محمّد شریفی در برج میلاد کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی‌اش 100 هزار تومان بود.
این یک داستان واقعی است.
روزنامۀ همشهری در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که سَیّد محمّد شریفی به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد می‌شوند: در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟
در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟
تبلیغ زیبایی ها چقدر در تشخیص واقعی زیبایی توسط خودمان تاثیر گذار بوده؟ (به عبارت دیگر آیا زیبایی را خودمان تشخیص میدهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟؟!!!)
و نتیجه‌ای که از این داستان گرفته می‌شود: اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقی‌دان‌های دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقی‌های نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست، نداریم، …
پس: از چند چیز خوب دیگر در زندگی‌مان غفلت کرده ایم؟

جوک خنده دار

پلیس به غضنفر: اینجا ماهیگیری قدغنه!!! غضنفر: ولی اینجا تابلو نزدین!!!
پلیس: نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!!
=============================================
غضنفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟
غضنفر میگه: نه ! حداقل صبر کن من برم قایم شم!
=============================================
غضنفر عاشق خدا می شه، کعبه می کشه از توش تیر رد می کنه
=============================================
غضنفر باباش میمیره میخواسته خاکش کنه، جو میگیرتش باراندازش میکنه!
=============================================
غضنفر می ره جبهه بعد از 2 روز برمی گرده.
میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟
میگه: بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن!
=============================================
غضنفر رو برق می گیره، مامانش می گه: ننه جون ولش نکن همین بود که باباتو کشت!
=============================================
غضنفر می ره دزدی تفنگو می ذاره پشت گردن یارو
می گه: تکـون بخوری با لگد می زنم تو کمرت!
=============================================
به غضنفر می گن نظرت راجع به گرون شدن بنزین چیه؟
غضنفر می گه برای ما که فرقی نمی کنه، ما همون 1000تومن بنزین رو می زنیم
=============================================
از غضنفر می پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز می کنن؟
میگه: آخه پیاده خیلی راهه
=============================================
به غضنفر می گن اون جهنمه اون بهشت کدومشو می خوای بری؟
غضنفر می بینه جهنم خیلی ردیفه دار و درخت و از این حرفا.
میگه می رم جهنم. تا پاشو میزاره آتیش و این حرفا میریزه سرش.
میگه چی شد؟
می گن آخه چند وقت بود کسی نمی اومد اینجا، رفته بود رو اسکرین سیور
=============================================
به غضنفر میگن: چی شد مامانت مرد ؟
میگه: رفت پشته بوم رخت پهن کنه افتاد...
میگن افتاد مرد ؟ میگه: نه بابا افتاد رو کولر ، کولر شکـ.ست افتاد.
بهش میگن اون موقع مرد؟؟
میگه:نه جان،بعد افتاد رو تراس ، تراس خراب شد.
میگن:خوب این دفعه مرد ؟ غضنفر میگه: نه بعد افتاد رو سقف گاراژ، سقف خراب شد!
بهش میگن:حتماً ایندفعه مرد ؟
میگه:بازم نمرد، دیدیم داره کُلّ خونه خراب میشه، با تفنگ زدیمش
=============================================
غضنفر انگشتشو میکنه تو نافش، ریست میشه
=============================================
غضنفر جونش به لبش میرسه، تف میکنه میمیره
=============================================
غضنفر میمیره، عکسشو نداشتند بذارن رو قبرش، تا گردن دفنش میکنند
=============================================
غضنفر سر سفره داد می زده می گفته: بربری بدین! بربری بدین!
بهش میگن چی شده؟ ، میگه: آب تو گلوم گیر کرده
=============================================
غضنفر رشتهاش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه.
یکی ازش میپرسه: رشتهات چیه؟
میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار!

ادامه مطلب ...

زن ایرانی‌ سخنگوی رئیس جمهور آلمان شد

زن ایرانی‌ سخنگوی رئیس جمهور آلمان شد
فردوس فرودستان، خبرنگار ایرانی‌تبار آلمان سخنگوی جدید یواخیم گاوک، رئیس جمهور آلمان شد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، بنا به اعلام دفتر ریاست جمهوری آلمان، خانم فرودستان از اول سپتامبر کار خود را آغاز خواهد کرد.

فردوس فرودستان فرزند یک مادر آلمانی و پدر ایرانی است. وی در سال ۱۹۶۰ در فرایبورگ آلمان متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در سوئیس، ایران و آلمان به پایان رساند.

همسر خانم فرودستان میشائیل وسپر از بنیان‌گذاران حزب سبزهای آلمان، وزیر مسکن و قائم مقام نخست‌وزیر اسبق ایالت مرکزی نوردراین وستفالن است.

سخنگوی ایرانی‌تبار رئیس‌جمهور آلمان در سال‌های گذشته به عنوان مجری با رادیو آلمان و شبکه تلویزیونی غرب آلمان همکاری داشته و دارای ستون ثابت در روزنامه معتبر فرانکفورتر روندشاو بوده است. او پیش از آن نیز سال‌ها به‌عنوان گزارشگر برای روزنامه‌های تاگس‌تسایتونگ و فرانکفورتر روندشاو کار کرده است.

وی در سال‌های گذشته به عنوان نویسنده، مجری و خبرنگار در رادیو تلویزیون و روزنامه‌های مختلف آلمان فعالیت کرده است.

از فرودستان که دانش‌آموخته رشته علوم قضایی و سیاسی است تا کنون کتاب‌های زیادی در زمینه مهاجرت و هم‌گرایی با جامعه میزبان (انتگراسیون) منتشر شده و در رشته‌ خبرنگاری شاگردانی از خانواده‌های مهاجران آلمانی را آموزش داده است.

پیش از این  آقای آندرآس شولتسه، ضمن تصدی مسئولیت ستاد ارتباطات کاخ ریاست‌جمهوری، در مقام سخنگوی رئیس‌جمهور انجام وظیفه‌ می‌کرد.

شروط جدید سنای آمریکا برای مذاکره با ایران تحلیل ها و گمانه زنی

تحلیل ها و گمانه زنی ها در آستانه مذاکرات مسکو، شروط سنای آمریکا برای مذاکره با ایران، بازتاب تهیه برنامه دفاع سایبری در ایران، کمک ایران به ساخت اولین پهپاد ونزوئلا، اختلاف نظرهای روسیه و آمریکا بر سر ایران و سوریه و محدود بودن زمان معافیت برخی کشورها از تحریم ایران، از جمله مهمترین اخبار امروز مطبوعات جهان درباره ایران است.
به گزارش بی باک به نقل از «تابناک»، با نزدیک شدن به زمان برگزاری مذاکرات ایران و 1+5 در مسکو، بار دیگر اغلب اخبار و تحلیل های رسانه ای به این سمت و سو متمایل شده است. روزنامه «واشنگتن پست»، امروز در مطلبی به بررسی همین موضوع پرداخته و با مطرح کردن ادعایی عجیب، نوشته ایران در پی دستیابی به بمب هسته ای از طریق مذاکرات است. این روزنامه می نویسد ایران به این نتیجه رسیده که دستیابی به سلاح هسته ای از طریق رسیدن به توافق با قدرت های جهانی، آسان تر از انجام چنین کاری خارج از چارچوب های شناخته شده است. برای این کار نیز ایران در پی توافقی است که بر اساس آن بتواند آزادانه زیرساخت های هسته ای خود را توسعه دهد.
به نظر می رسد دلیل بیان این ادعا از سوی واشنگتن پست، تأکید ایران بر به رسمیت شناخته شدن حق بی قید و شرط ایران برای غنی سازی اورانیوم باشد. این در حالی است که چنین خواسته ای از سوی ایران، نه امری خارج از عرف، بلکه دقیقاً در چارچوب معاهده منع گسترش (ان. پی. تی) است.
روزنامه «تایمز اسرائیل» نیز در خبری مرتبط با همین موضوع، از تعیین شرط و شروط هایی توسط سناتورهای آمریکایی برای مذاکرات با ایران خبر داده است. به نوشته این روزنامه، 44 سناتور آمریکایی از اوباما خواسته اند در مذاکره با ایران تجدیدنظر کند؛ مگر اینکه ایران پیش از آن با شروطی موافقت نماید. از جمله این شروط، تعطیلی تأسیسات «فردو»، تعلیق غنی سازی بالای پنج درصد و خارج کردن همه حجم اورانیوم بالای پنج درصد از ایران است.
اما در خبری غیرهسته ای، روزنامه «چاینا دیلی» از تهیه برنامه استراتژیک دفاع سایبری در ایران خبر داده است. این روزنامه با اشاره به سخنان سردار غلامرضا جلالی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل ایران نوشته متخصصان ایرانی در حال آماده سازی یک برنامه استراتژیک دفاع سایبری هستند تا به مقابله کشور با حملات سایبری کمک کند. چاینا دیلی در ادامه با اشاره به سابقه انجام حملات سایبری علیه ایران، اقدامات ایران در مقابله با تهدیدات سایبری را نیز ذکر کرده است.
خبر ساخت اولین پهپاد (هواپیمای بدون سرنشین) ونزوئلا با کمک ایران، از جمله اخباری است که طی 24 ساعت گذشته در بسیاری از مطبوعات جهان بازتاب یافته است. صبح امروز نیز «گلوبال پست» با انتشار این خبر، به سخنان «هوگو چاوز»، رئیس جمهور ونزوئلا اشاره کرده که گفته قرار است تنها یک دوربین بر روی این پهپاد نصب شود و وظیفه آن صرفاً انجام عملیات های دفاعی است. همچنین در این خبر به نقل از چاوز آمده که در راستای افزایش توان دفاعی ونزوئلا، این کشور قصد راه اندازی خط مونتاژ اسلحه «کلاشنیکف» را با کمک روسیه دارد.
روزنامه «هافینگتون پست» با اشاره به دیدار ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه با باراک اوباما، همتای آمریکایی خود که قرار است هفته آینده در حاشیه اجلاس گروه 20 (G-20) در مکزیک انجام گیرد، نوشته سوریه و ایران، مهمترین سرفصل های گفت و گوهای این دو رئیس جمهور را تشکیل خواهند داد. هافینگتون پست به صراحت بیان می کند که در صورت نرسیدن آمریکا به توافقی با روسیه، غرب همانند آنچه پیش از این در بوسنی رخ داد با سوریه برخورد و به آن حمله هوایی می کند. از سوی دیگر، به نوشته این روزنامه، با توجه به تفاوت مواضع روسیه و غرب بر سر موضوع ایران، رسیدن دو طرف به توافقی در این زمینه ضروری می نماید.
روزنامه «دیلی استار» لبنان، سخنان سید حسین موسویان، عضو سابق تیم مذاکره کننده هسته ای ایران را بازتاب داده که گفته غرب از ایران می خواهد الماس خود را تحویل داده و در ازای آن بادام زمینی تحویل بگیرد. اشاره موسویان به پیشنهاد گروه 1+5 بوده که بر اساس آن از ایران خواسته شده در ازای تعلیق غنی سازی با درصد بالا و تعطیلی تأسیسات فردو، سوخت رآکتو و قطعات هواپیما از غرب تحویل بگیرد.
در نهایت، روزنامه «هندو» با اشاره به موضوع معافیت هفت کشور، از جمله هند از تحریم های نفتی آمریکا علیه ایران، به نقل از منابع آمریکایی خبر داده که این معافیت دائمی نیست و تنها شامل زمان محدودی است. به نوشته این روزنامه، «رابرت بلیک»، معاون وزارت خارجه آمریکا در امور آسیای جنوبی و مرکزی گفته این معافیت تنها یک دوره 180 روزه (شش ماهه) را در بر می گیرد و آمریکا انتظار دارد طی این مدت، کشورهای نام برده شده در این لیست، واردات خود از ایران را بیش از پیش کاهش دهند.

کاندیدای ریاست جمهوری نخواهم شد

عزت الله ضرغامی کاندیدای ریاست جمهوری نخواهم شد
تا زمانی که حکم مقام معظم رهبری برای صداوسیما را دارم به هیچ مسوولیت دیگری فکر نمی کنم.

عزت الله ضرغامی اخیرا در جلسات متعددی گفته است: " بنده به هیچ وجه کاندیدای ریاست جمهوری نخواهم شد. تا زمانی که حکم مقام معظم رهبری برای صداوسیما را دارم به هیچ مسوولیت دیگری فکر نمی کنم."

برای بازدید کننده ی ویژه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مقایسه چای سبز و سیاه

مقایسه چای سبز و سیاه


گفت و گو با دکتر تیرنگ نیستانی درباره خواص انواع چای

























چینی ها به چای سبز به چشم یک دارو می نگرند و در مورد خواص طبی و بهداشتی آن تاکید دارند. آنها معتقدند این نوشیدنی در هضم و جذب غذا موثر است و با مصرف آن احساس شادابی می کنند....

اگرچه این نوشیدنی مانند چای سیاه، طعم گس و تلخی ندارد، اما طعم آن متفاوت است و ممکن است برخی افراد آن را دوست نداشته باشند و از طعم دهنده های مصنوعی برای دادن طعم دلخواه به آن استفاده کنند، اما بهتر است این چای را به تنهایی و بدون قند، بیسکویت یا شیرین کننده های دیگر بنوشید تا از خواص آن بهره مند شوید. در کشورهایی مثل چین، ژاپن، تایلند و... هم چای سبز با شیرین کننده نوشیده نمی شود. درباره این چای با دکتر تیرنگ نیستانی، متخصص تغذیه و رژیم درمانی و علوم پزشکی دانشیار انستیتو تحقیقات تغذیه کشور و دانشگاه شهید بهشتی گفت وگو کرده ایم.

▪ اگر موافق باشید، بحثمان را از مقایسه چای سبز و چای سیاه شروع کنیم.

بله، در بازار انواع چای از چای سیاه گرفته تا چای سبز و حتی نوعی چای تایلندی به نام اورلانگ و چای سفید موجود است. منشا همه آنها برگ گیاه چای است. با توجه به درجه های تخمیر، چای به انواع متفاوتی تقسیم می شود که بیشترین درجه تخمیر متعلق به چای سیاه است و کمترین درجه تخمیر، متعلق به چای سبز. در فرآیند تخمیر یعنی از زمانی که برگ چای چیده می شود تا زمانی که در معرض هوا قرار می گیرد و تخمیر می شود، تغییراتی در چای رخ می دهد یعنی ترکیب های فعال و بیولوژیک چای که اصطلاحا به آن «پلی فنول» می گویند به ترکیب های جدیدتری تبدیل می شوند. در واقع ترکیب های پلی فنولی که از جمله ترکیب های آنتی اکسیدانی قوی هستند و خواص میکروبیولوژیک دارند، از زمان چیده شدن برگ چای تا زمانی که تخمیر می شوند، تغییرات زیادی می کنند. از جمله ترکیبات چای سیاه، کافئین زیادی است که خواص فارماژنیک دارد و باعث تحریک سیستم عصبی و قلب عروقی می شود اما در چای سبز مقدار کافئین به حداقل ممکن می رسد. در ضمن، پلی فنول هایی که در چای سبز به مقدار زیادتری وجود دارد در چای سیاه بسیار کم است.

▪ چرا چای سبز بی رنگ است؟

یکی از معیارها و شاخصه هایی که در ایران برای دلچسب و تازه بودن چای در نظر گرفته می شود، رنگ آن است. البته این معیار در مورد چای سبز صدق نمی کند زیرا بی رنگ بودن چای سبز به ترکیب های موجود در آن و کمترین درجه تخمیرشدنش مربوط می شود.

▪ این ترکیب ها چه خواصی دارند؟

درمورد خواص چای سبز، مطالعه های بسیاری انجام شده است. مهم ترین این خواص، خاصیت ضدسرطانی است. مشخص شده در جوامعی که چای سبز به عنوان یک نوشیدنی رایج مرتب مصرف می شود، ابتلا به برخی از سرطان ها مانند سرطان های گوارشی و سرطان پروستات کمتر است. از دیگر خواص چای سبز می توان به تاثیر آن بر سوخت وساز بدن اشاره کرد. نتایج مطالعه ها نشان می دهد مصرف ۴ فنجان چای سبز در روز می تواند تا حدودی سوخت وساز پایه بدن را افزایش دهد و با افزایش سوخت وساز نیز مقدار کالری کمتری در بدن به صورت بافت چربی ذخیره می شود.

▪ آیا نوشیدن چای سبز باعث کاهش وزن می شود؟

در مورد اینکه آیا این افزایش سوخت وساز بدن به روند کاهش وزن کمک می کند یا خیر، مطالعه مستندی وجود ندارد. در بهترین حالت چای سبز فقط تا حدود ۱۰ درصد سوخت وساز بدن را افزایش می دهد بنابراین برای فردی که پایبند به رعایت رژیم غذایی و نکات تغذیه ای نیست و زندگی بدون تحرکی دارد نه تنها چای سبز بلکه هیچ ماده دیگری نمی تواند به کاهش وزن او کمک کند.

▪ گفته می شود نوشیدن چای مانده معمولی انسان را دچار عوارضی مانند یبوست می کند آیا در مورد چای سبز هم همین طور است؟

نه، ولی مردم چین معتقدند که ۹ تا ۱۰ دقیقه بعد از دم کردن چای سبز باید آن را نوشید. اگرچه با سرد شدن اش تغییری در ترکیب آن به وجود نمی آید اما بهتر است که به صورت تازه مصرف شود.

▪ آیا با نوشیدن این چای به یبوست مبتلا می شویم؟

برخی معتقدند یکی از مضرات مصرف چای سبز، یبوست آور بودن آن است اما در واقع فقط چای سبز نیست که می تواند باعث ابتلا به یبوست شود بلکه نوشیدنی های دیگری مانند چای سیاه، قهوه و حتی نسکافه هم می توانند چنین مشکلی را برای مصرف کنندگان ایجاد کنند. چون این نوشیدنی ها ادرارآور هستند، مصرف بیش از اندازه آنها، باعث دفع زیاد آب از بدن می شود. یکی از عوارض کم آبی بدن هم یبوست است. به علاوه کافئین موجود در چای یا قهوه باعث کندشدن حرکت های دودی دستگاه گوارش می شود.

▪ زیاده روی در مصرف چای سبز چه عوارضی دارد؟

کافئین موجود در چای سیاه آرامش بخش است و به فرد احساس هوشیاری می دهد بنابراین مصرف مداوم آن حالت وابستگی به وجود می آورد و باید در مصرف چای حد تعادل را رعایت کرد. عمده ترین مشکل مصرف بیش از اندازه چای سبز نیز مربوط به ترکیب های پلی فنولیک موجود در آن است که در ترکیب با عناصر دوظرفیتی و مصرف آن همراه با غذا جذب برخی از مواد مورد نیاز بدن مانند روی، آهن، کلسیم و... را کاهش می دهد.







کاسه صبر نیکزاد لبریز شد

کاسه صبر نیکزاد لبریز شد
وزیر راه و شهرسازی درباره تخلفات برخی تعاونی‌های مسکن مهر گفت: کاسه صبرم لبریز شده است، برخی تعاونی‌های مسکن متأسفانه انگیزه‌ای برای اتمام پروژه مسکن مهر ندارند و گفته‌ام زمین‌ها را از آنها پس بگیرند.

علی نیکزاد در گفت و گو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس در پاسخ به این سؤال که برای برخورد با تخلفات برخی تعاونی های مسکن مهر چه کرده‌اید؟ گفت: ما از برخی تعاونی‌های مسکن مهر ممنون هستیم چرا که تعاونی‌هایی هستند که مردانه پای کار ایستاده‌اند و مردم را صاحبخانه کرده‌اند، ولی برخی از تعاونی‌های مسکن متأسفانه انگیزه‌ای برای اتمام پروژه مسکن مهر ندارند و گفته ایم زمین‌ها را از آنها بگیرند.

وی ادامه داد: برخی تعاونی‌های مسکن مهر تصور می کنند که ما می‌خواهیم آنها را از میدان ساخت و ساز دور کنیم در حالیکه این کار اصلا در ذهن ما نیست. ما تفاوت تعاونی‌های کم کار با تعاونی‌های پر کار را به خوبی می‌دانیم.

نیکزاد در پاسخ به این سؤال که به هر حال با تعاونی‌های مسکن کم کار چه خواهید کرد؟ اظهار داشت: کاسه صبرم لبریز شده است و حتما با آنها برخورد خواهیم کرد. خواهش من از وزارت تعاون این است که در این خصوص وارد شود و از اکثر تعاونی‌هایی که موفق بودند تجلیل کند و با تعاونی‌های بسیار اندکی که برای مردم مشکل درست کرده‌اند برخورد کند.

وی در ادامه درباره تکلیف ساختمان سران اجلاس گفت: تهران در شهریور ماه امسال میزبان سران کشورهای غیر متعهد است بنابراین هر هفته صبح ها ساعت 7:30 در آنجا هستم و پی‌گیر ساخت ساختمان اجلاس هستم.

نیکزاد افزود: برای مصلی تهران نیز وقت ویژه‌ای گذاشته‌ایم و امسال قرار است نماز عید فطر در مصلی تهران برگزار شود. در مصلی 700 نفر و در ساختمان اجلاس تهران 1100 نفر روزانه در حال کارکردن هستند.

اعدام مبارک و همدستانش + عکس

مردم مصر روز گذشته در تظاهرات میدان التحریر به طور نمادین دیکتاتور سابق این کشور و بازماندگان وی را به دار مجازات آویختند.



به گزارش زلال نیوز ، مردم مصر در تظاهرات روز گذشته خود به طور نمادین عروسک های حسنی مبارک، حبیب العادلی، علا و جمال مبارک و 6 معاون عادلی را به دار مجازات آویختند.

 

اعدام نمادین مبارک و همدستانش
اعدام نمادین مبارک و همدستانش

مردم مصر روز گذشته تظاهرات گسترده ای علیه بازماندگان رژیم حسنی مبارک و احکام دادگاه فرمایشی دیکتاتور سابق این کشور برگزار کردند.

این تظاهرات در پاسخ به فراخوان 40 گروه و تشکل حزبی سیاسی برگزار شده و مردم در این تظاهرات به حکم حبس ابد دادگاه قاهره درباره حسنی مبارک و حبیب العادلی، وزیر کشور مبارک به اتهام دست داشتن در کشتار تظاهرات‌کنندگان مصری در جریان انقلاب 25 ژانویه این کشور و تبرئه فرزندان مبارک و 6 معاون العادلی اعتراض کردند.

تنیسور 29 ساله چینی پول پارو می کند + عکس

چینی ها در خیلی از صحنه ها حس برتری دارند. تنیسور چینی با قیمتی که برای کشورش بدست آورده صاحب چنین ثروتی شده است.

30486 581

به گزارش باشگاه خبرنگاران، ستاره تنیس چین، لی نا پس از کسب مقام قهرمانی در مسابقات این فرانسه به عنوان یکی از پر درآمدترین ورزشکاران جهان تبدیل شده است.

وی با درآمدی معادل 43 میلیون دلار پس از ماریا شاراپوآ تنیسور روس دومین زن پر درآمد جهان ورزش در بخش زنان معرفی شده است.

تنیسور چینی با قیمتی که برای کشورش بدست آورده صاحب چنین ثروتی شده است.

حلقه آتشین؛زیباترین عکس از خورشیدگرفتگی چند روز پیش

قدس آنلاین:روز یکسنبه هفته جاری ، نوع خاصی از خورشیدگرفتگی‌ اتفاق افتاد که از چین تا غرب ایالات متحده قابل مشاهده بود. در این نوع از خوشید گرفتگی که هر سال یک بار اتفاق می‌افتد، ماه به شکلی جلوی خورشید قرار می‌گیرد که شبیه به یک حلقه آتشین به نظر می‌رسد

منبع:زومیت

چاق ترین پسر4 ساله جهان

چاق ترین پسر4 ساله جهان

همراهان نیوز: لوژی.هائو از استان گوآنگ دونگ به وزن 63 کیلوگرم چاق ترین کودک 4 ساله جهان است که اخیرا کلینیکی در هنگ کنگ اعلام کرده وی را مجانی درمان میکند. به گفته پزشکان سلامتی این بچه 136 پوندی در معرض خطر بوده و ممکن است دچار مشکلات تنفسی حاد شود و به همین خطر کلینیکی در هنگ کنگ پیشنهاد داده تا وی را مجانی تحت درمان قرار دهند.

عکس


دیلی تلگراف نوشت قد این کودک 106 سانتیمتر است و تا به حال برای یافتن علت چاق شدنش چندین بار به بیمارستانهای مختلف رجوع کرده است و لویی مینگ پدر کودک برای رفتن به هنگ کنگ در حال آماده شدن است ومی گوید میخواهند شانس خود را در آنجا نیز آزمایش کنند.