تفاوت ریاضی دانها با بقیه افراد !؟!؟
یک پزشک و یک ریاضی دان در یک مسافرت طولانى هوائى
کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند پزشک رو به ریاضیدان کرد و گفت:مایلى با همدیگر
بازى کنیم؟
ریاضیدان که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و
رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتورا روى خودش کشید.
پزشک دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما یک
سوال میپرسم و اگر شما جوابش را نمیدانستید ۵ دلار به من بدهید.
بعد شما از من یک سوال میکنید و اگر من جوابش را
نمیدانستم من ۵ دلار به شما میدهم.
ریاضیدان مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت
تا خوابش ببرد. این بار، پزشک پیشنهاد دیگرى داد.
گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى
اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما میدهم.
این پیشنهاد چرت ریاضیدان را پاره کرد و رضایت داد که با
پزشک بازىکند. پزشک نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر
است؟»
ریاضیدان بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش
کرد و ۵ دلار به پزشک داد. حالا نوبت خودش بود. ریاضیدان گفت: «آن چیست که وقتى از
تپه بالا میرود 3 پا دارد و وقتى پائین میآید ۴ پا؟»
پزشک نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل
حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم
بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد
و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو
کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک
فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ زد ولى آنها هم
نتوانستند کمکى کنند.
بالاخره بعد از ۳ ساعت، ریاضیدان را از خواب بیدار کرد و
۵٠ دلار به او داد. ریاضیدان مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره
بخوابد. پزشک بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت:
«خوب، جواب سوالت چه بود؟» ریاضیدان دوباره بدون اینکه
کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد
و رویش را برگرداند و
خوابید!!!!_)+