-
آتش سوزی جنگل کجور
جمعه 10 فروردینماه سال 1397 19:26
مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران منطقه نوشهر با اشاره به ادامه مهار آتش سوزی در روز چهارم، گفت: بالگرد هوافضای سپاه به کمک اطفای حریق جنگلهای کجور آمد. سید وجیه الله موسوی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در نوشهر، اظهار داشت: یک فروند بالگرد هر بار 4 هزار لیتر آب را بر روی مناطق در حال آتشسوزی تخلیه میکند که با...
-
داستان کوتاه هیچکس
جمعه 24 شهریورماه سال 1396 11:25
داستان کوتاه هیچکس چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشید روی دکمه های پیانو . صدای موسیقی فضای کوچیک کافی شاپ رو پر کرد . روحش با صدای آروم و دلنواز موسیقی , موسیقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت . مثه یه آدم عاشق , یه دیوونه , همه وجودش توی نت های موسیقی خلاصه می شد . هیچ کس اونو نمی دید . همه , همه آدمایی که می اومدن...
-
عروسک
جمعه 14 اسفندماه سال 1394 11:20
عروسک چند روز به کریسمس مانده بود که به یک مغازه رفتم تا برای نوه ی کوچکم عروسک بخرم . همان جا بود که پسرکی را دیدم که یک عروسک در بغل گرفت و به خانمی که همراهش بود گفت: “عمه جان…” اما زن با بی حوصلگی جواب داد: “جیمی، من که گفتم پولمان نمی رسد!” زن این را گفت و سپس به قسمت دیگر فروشگاه رفت . به ارامی از پسرک پرسیدم:...
-
10
شنبه 22 شهریورماه سال 1393 14:09
قضاوت عجولانه پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان... شد , او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد , او پدر پسر را دید که در راهرو میرفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟...
-
8
دوشنبه 17 شهریورماه سال 1393 15:56
ﻫﯽ به آدم گیر میدن که ﺑﺮﻭ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮ دیگه . ﺧﻮﺏ ﮐﯽ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮن آخه؟! . ﺳﺘﺎﺭﻩ ﮐﻪ ﺷﺒﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﺸﻤﮏ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺳﺤﺮ ﮐﻪ ﺩﻡ ﺻﺐ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺲ ﺩﯾﺸﺐ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺳﺎﯾﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﺗﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺭﺍﺿﯿﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺁﺭﺯﻭ ﺭﻭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻋﺴﻞ ﺭﻭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺶ ﺑﻬﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ...
-
7
شنبه 15 شهریورماه سال 1393 14:23
کمک خلبان داشت با خلبان صحبت میکرد،حواسش نبود که بلندگو روشنه.گفت برم بشاشمو بعدش ترتیب این مهماندار خوشگلو بدم.مهماندار سرخ شد بدو رفت ببینه این چه حرفی که کمک خلبان زد که پاش گرفت به پای یه پیرزنه خورد زمین. پیرزنه:دخترم عجله نکن گفت اول میرم می شاشم
-
6
پنجشنبه 13 شهریورماه سال 1393 13:36
گاهی کسی را دوست داریم اما او نمیفهمد.گاهی کسی ما را دوست دارد اما ما نمیفهمیم. خلاصه یه مشت نفهم دور هم جمع شدیم تشکیل اجتماع دادیم.
-
5
پنجشنبه 13 شهریورماه سال 1393 13:28
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺭﻓﺘﯽ ﺣﻤﻮﻡ . . . ﺣﻮﻟﺖ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ ! . . . ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ : ﯾﮑﯽ ﺣﻮﻟﻪ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺗﺨﺘﻢ ﺑﺪﻩ . . . . . . ﺩﺭ ﯾﮑﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺣﻮﻟﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻬﺖ . . . . . . ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ . . . ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺧﺸﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ . . . ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯽ . . . . . . ﺩﺳﺘﺘﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﻩ ﺩﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ ﺑﯿﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﻔﺘﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﻦ ﻭ ﺗﻮ ، ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ...
-
4
پنجشنبه 13 شهریورماه سال 1393 13:24
خبر فوری !! گروه تروریستی دولت اسلامی (داعش )به 18 کیلومتری مرز ایران رسیدن. کرمانشاه در خطر کامله. سرعت عجیب حرکت این گروهک تروریستی در پیشرفت های زمینی باعث حیرت کارشناسان نظامی جهان شده. خبرنگار شبکه سی ان ان برای اولین بار موفق شده با ابومحمد فرمانده این گروهک تروریستی مصاحبه کرده و دلیل این پیروزی سریع رو جویا...
-
3
پنجشنبه 13 شهریورماه سال 1393 13:22
از فیسبوک سلام. مشکل من جوریه که فقط میتونم تو همین پیج مطرحش کنم. من تازه ازدواج کردم و شوهرمم رو خیلی دوست دارم. ولی یه مشکل بزرگ با ایشون دارم اونم باد معده هست. ایشون جلوی من این کار رو انجام میده توی خونه و گاهی اوقات صداش انقدر بلنده که لرزه به اندام من میفته. هر چی بهشون میگم که چنین چیزایی اصلا تو خانواده ما...
-
2
پنجشنبه 13 شهریورماه سال 1393 13:13
خدا نکنه فقط ............ تو خونه باشی منتظر کسی !!! یا داری با کسی سکس میکنی !!! یا کل مجتمع کلیداشون جامونده زنگ ادمو میزنن ... یا همون روز همه اشتباهی زنگ میزنن ... یه مامور اب و برق و گاز پشت سر هم میان کنتور بنویسن ... یا همسایه بقلی پیاز میخاد نون میخاد درد بی درمون میخاد زهر مار میخاد اصن فکر میکن همون دست رو...
-
1
پنجشنبه 13 شهریورماه سال 1393 13:12
پسری گقت : ﻣﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ ﺭﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ دخترم ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ : . . . . . . . . . . . . . . ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﮔوزیدددد ..... |: ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺪﯾﺪﻣﺶ ﻫﺮﺟﺎ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﯿﺎ ﻋﺐ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩﻩ ﺩﯾﮕﻪ !! :| ﺑﺎﺩﻩ ﻣﻌﺪﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺮﻩ
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 شهریورماه سال 1393 13:40
توجاده پلیس جلویه ماشین ومیگیره میگه:شماازصبح تا حالااولین نفری هستی که کمربندت وبستی 80هزارتومان جایزه بهتون تعلق میگیره میخوای باهاش چیکارکنی؟ مردمیگه :باهاش میرم گواهینامه میگیرم! زنش میگه:نه ...جناب سروان شوهرم هروقت شیشه میکشه پرت وبلازیاد میگه...!! بچه ازعقب میگه :چی شد دستگیرمون کردن؛من که گفتم ماشین دزدی...
-
ﯾﻪ ﺍﭘﻠﯿﮑﯿﺸﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ....
دوشنبه 13 مردادماه سال 1393 13:48
ﯾﻪ ﺍﭘﻠﯿﮑﯿﺸﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻬﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﯿﺪﻩ. ﻣﺎﻡ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺭﻭﮔﻮﺷﯽ ﻭ ﺷﺐ ﺯﺩﯾﻤﺶ ﺑﻪ ﺷﺎﺭﮊ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ. ﺳﺎﻋﺖ ۳ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ! ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ! ﯾﻬﻮ ﮐﻞ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ؛ ﺍﻵﻥ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺷﺎﺭﮊ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﺰﻧﻢ ﺗﻮ ﺷﺎﺭﮊ ﯾﻬو ﺷﺐ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﮑﻦ ﺗﻮ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 مردادماه سال 1393 11:36
ﯾﻪ ﺍﭘﻠﯿﮑﯿﺸﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻬﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﯿﺪﻩ. ﻣﺎﻡ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺭﻭﮔﻮﺷﯽ ﻭ ﺷﺐ ﺯﺩﯾﻤﺶ ﺑﻪ ﺷﺎﺭﮊ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ. ﺳﺎﻋﺖ ۳ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ! ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ! ﯾﻬﻮ ﮐﻞ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ؛ ﺍﻵﻥ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺷﺎﺭﮊ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﺰﻧﻢ ﺗﻮ ﺷﺎﺭﮊ ﯾﻬﻮ ﺷﺐ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﮑﻦ ﺗﻮ...
-
مادر
یکشنبه 12 مردادماه سال 1393 14:12
مادر مادر من فقط یک چشم داشت. من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت یک روز اون اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم. آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟ به روی خودم نیاوردم، فقط با...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 مردادماه سال 1393 19:22
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩﻛﺸﻲ ﻛﻨﻪ . . . . . . . . . . . . ﺑﻘﻴﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺍﺵ ﻧﺬﺍﺷﺘﻦ
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 مردادماه سال 1393 19:22
دختره بهم پی ام داده.... ماشین که عکسش تو پرو فایلته مال خودته؟ گفتم:اره میگه:میخوره پسر خوبی باشی! گفتم:البته بی پول شدم فروختمش گفت:ولی فکر کنم بدرد ھم نمیخوریم! گفتم:البته پول اومد دستم ی مدل جدیدترشو گرفتم. برگشته میگه چرا با احساسات پاک یه دختر بازی میکنی؟!!! :-|
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 مردادماه سال 1393 19:14
تو یه پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر … اون افتاد زمین سریع رفتم بلندش کردم و گفتم : واقعا عذرخواهی میکنم ! وقتی دستشو گرفتم دیدم طرف از این مجسمه های مانکنیه که جلوی مغازه ها میذارن! Neutral اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه و یه لبخند تمسخرآمیز هم رو لباشه ! بهش گفتم : خنده داره ؟؟؟؟ خب...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 مردادماه سال 1393 19:00
من فقط با شیری که جلوم نعره میکشه مبارزه میکنم نه با سگی که پشتم واق میزنه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 مردادماه سال 1393 18:55
ﻣﻈﻠﻮﻡ ﮐﯿﺴﺖ؟ ...... . . . . . ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮﯾﻪ ﮐﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﭘﻨﺞ ﺗﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮﺍﺵ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﺍﺍﺍﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﻭ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻪ ﺍﯼ ﺟﺎ ﺍ ﺍ ﺍ ﺍ ﺍ ﺍﻧﻢ ! ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﻣﻈﻠﻮﻡ ... ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻡ
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مردادماه سال 1393 21:06
حرمت تـــــه سیگاریام مــن سـرد هــوا ســرد بــــرف ســرد زمســتان سـرد تــو بــا مــن ســرد دنیـای مــن ســرد همــه چــی ســرد ! ولــی سیــــــــگارم گــــــرم ، ایــن تضــاد ، بـرای یه لحـــظه مــرا بـه آرامــــش میـبـرد... من سیگاری نیستمااا.... مثاله...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مردادماه سال 1393 21:04
لعنت به اونی که راه به راه بهش اس ام اس های عاشقونه دادم و اون این اس ام اس ها رو به یکی دیگه میفرستاد .. لعنت به اونی که واسه رفتنش گریه کردم ، رفت واسه دوستاش تعریف کرد ؛ خندیدن.. لعنت به اونی که تموم حرفامو براش با بغض نوشتم و با خنده خوند .. لعنت به اونی بهش زنگ می زدم تا صداشو بشنوم و اون قطع می کرد تا صدای یکی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 مردادماه سال 1393 13:07
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت ! پرسیدند : چه می کنی ؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ... گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 مردادماه سال 1393 12:59
ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻤﺎ پسرﻩ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﯿﺮﻩ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ دخترﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻭ ﺍﻳﻨﺎ ﻫﻤﺶ ﭼﺮﺗﻪ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺳﮓ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﮐﺮﺩﻥ
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 مردادماه سال 1393 12:29
لره میره آمپول بزنه تا درازمیکشه چند نفر دورش جمع میشن تزریقاتیه میگه اینا کارآموز هستن اومدن یاد بگیرن لره میگه : مرتیکه این ک ونه ! نهضت سوادآموزی که نیست
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 مردادماه سال 1393 12:21
تو جاده تصادف شده بود همه جمع شده بودن... دختره واسه اینکه صحنه رو از نزدیک ببینه میگه برین کنار من ابجیشم!؟ وقتی میاد نزدیک میبینه ی الاغ افتاده کنار جاده. چند نفر ب علت خندیدن شدید جان باختند!!
-
heh
جمعه 30 خردادماه سال 1393 12:15
ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﭘﺪﺭِ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ . ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﭘﺪﺭ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻩ, ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺍﺭ ... ﮐﻨﻪ ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟّﻪِ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝِ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﭼﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ ﻭ ﺗﻤﻮﻡ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﺵ ﮔﻠﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ...
-
12
جمعه 30 خردادماه سال 1393 11:42
ﺳﻼﻡ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺷﮕﻠﻢ ﻣﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ! ﻣﺎﻣﺎﻧﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻮﺷﯽ ﺭﻭ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ! - ﻧﻤﯿﺸﻪ! ﭼﺮﺍ؟ - ﭼﻮﻥ ﺑﺎﻋﻤﻮ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺍﻃﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﺎﻻ ﺩﺭﺭﻭ ﻫﻢ ﺭﻭ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺴﺘﻦ! ﺳﮑﻮﺕ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﻣﺎﮐﻪ ﻋﻤﻮ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ! - ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯾﻢ . ﺍﻵﻥ ﭘﯿﺶ ﻣﺎﻣﺎﻧﻪ . ﺑﺒﯿﻦ ﻋﺰﯾﺰﻡ . اینکاری ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﮑﻦ. ﺑﺮﻭ ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭﺑﮕﻮ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺧﻮﻧﻪ ! - ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪﺑﻌﺪ -ﺑﺎﺑﺎ...
-
10
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1393 19:37
اگر من بزرگ نمی شدم :پدرم هنوز زنده بود. موهای مادرم سفید نمیشد. مادربزرگ در ایوان خانه باز می خندید. غروب جمعه برایم دلگیر نبود. هیچوقت نمی دیدمت و دلم برایت تنگ نمیشد... ای کاش من همیشه کودک می ماندم! چقدر گران تمام شد بزرگ شدن من...!!!